چند وقت پيش ايميلي دريافت كردم كه مربوط به نظرسنجي درباره بزرگترين ترس افراد بود. از آنجا كه در آن لحظه بزرگترين ترس من دريافت ايميلهاي ناخواسته بيشتر بود به سوال ارسالي پاسخ ندادم. اما درباره موضوع سوال يعني ترس، علل و راههاي غلبه بر آن خوب فكر كردم. پس از بررسي و كنكاش اين مسئله در مورد خودم به نتايجي دست يافتم كه ذكر آن در اين مقاله خالي از فايده نيست.
ترس از صحبت در جمع
طبق يك نظرسنجي، براي بسياري از مردم صحبت در جمع ترسناكتر از مرگ است. با آنكه اكثر مردم نميدانند چرا از صحبت در جمع ميترسند، مطالعات روانشناسي نشان ميدهد افراد مبتلا به اين ترس در گذشته خود تجربه ناخوشايندي در اين خصوص داشتهاند.
ترس از موفقيت
ترس معمول و شايع ديگر ترس از موفقيت است. موفقيت يعني دستيابي به هدف مورد نظر كه ممكن است ثروت، شهرت، قدرت يا هر چيز مطلوب ديگر باشد.
موفقيت چيز خوبيست، اما چرا بسياري از ما به طور آگاهانه يا ناآگاهانه از آن ميهراسيم؟ اين مسئله به نگرش ما درباره موفقيت برميگردد. افراديكه از موفقيت ميترسند نگران اين هستند كه پس از كسب موفقيت، ديگران درباره آنها چه فكري ميكنند. همه ما افرادي را ديدهايم كه به خاطر كسب موفقيت خود را از ديگران بهتر ميدانند. يا با افراد پولداري مواجه شدهايم كه همواره مضحكه ديگران قرار داشتهاند. به همين دليل فكر ميكنيم ديگران نيز با ما همين رفتار را خواهند داشت. بنابراين ما از خود موفقيت نميترسيم بلكه از آنچه موفقيت به همراه ميآورد ميترسيم. ما فكر ميكنيم به دليل داشتن زندگي موفق بايد احساس گناه كنيم. حتي ميترسيم حسادت دوستانمان را برانگيزيم و محبت آنها را از دست بدهيم. ما از موفقيت ميترسيم زيرا فكر ميكنيم براي حفظ موقعيت جديد بايد بيشتر بكوشيم. اگر به موفقيت مالي دست پيدا كردهايم فكر ميكنيم بايد مالياتهاي سنگين بپردازيم و يا اينكه ديگران ميخواهند اموال ما را بدزدند. بنابراين نگران اين هستيم كه اگر ثروت خود را از دست دهيم چه اتفاقي ميافتد.
يك احساس قوي
ترس يك احساس است كه نشانههاي آن به صورت متفاوت در همه افراد ديده ميشود. برخي از نشانههاي ترس عبارتند از : نفس نفس زدن، عرق كردن كف دست، حالت تهوع، حالات عصبي، سردرد، ناتواني در صحبت، ناتواني در تفكر شفاف، لرزش، افسردگي و خشم. افراد در اثر تر س واقعاً به فرد ديگري تبديل ميشوند. نژادپرستي، تبعيض جنسي و ميهنپرستي افراطي همگي برخاسته از اين احساس هستند. بروز جنگ و جنايت نيز در اثر اين احساس بيشتر ميشود. ترس موجب ميشود خلاقيت، قوه تخيل، آزادي و آرامش انسان از بين برود و روابط انسان دچار مشكل شود. حال تصور كنيد تمام درد و رنج ناشي از اين ترس در اثر تصورات خود ما به وجود آمده است. در واقع ما ترسهاي خود را ميپرورانيم، تأييد ميكنيم و به آنها دامن ميزنيم.
تصورات و تجربيات گذشته فرد
ترس ما برگرفته از ادراك و دريافتهاي ما و دريافتهاي ما برگرفته از تصورات، تجربيات و سوابق ماست. علت ترس و درجات آن در افراد مخلتف يكسان نيست.
براي نمونه برخي افراد در خانه سگ نگهداري ميكنند اما برخي از سگ ميترسند. يا بعضي به مار علاقه دارند اما بعضي ديگر از آن وحشت دارند. خيلي از مواقع ما حتي دليل ترسهاي خود را نميدانيم. نگراني و ترس برخي از افراد بدان علت است كه در دوران كودكي از جانب كودك ديگري مورد انتقاد قرار گرفتهاند. به عبارت ديگر فرد اجازه ميدهد كودكياش زندگي امروز او را در دست گيرد.
تخليه ترس
ما براي رها شدن از ترس بايد تصورات خود را درباره يك فرد، شي يا اتفاق تغيير دهيم. بسياري از ما از مسائلي هراس داريم كه هنوز رخ ندادهاند و ممكن است هرگز رخ ندهند. با اين حال لذت زندگي امروز را قرباني ترس از آينده ميكنيم. اما همواره ميتوان خود را از بند تصورات گذشته رها ساخت. اگر ترس زندگي شما را مختل نموده است ميتوانيد از روشهايي مانند روشهاي تخليه هيجاني، برنامهريزي زبانشناسي- عصبي يا هيپنوتيزم استفاده كنيد. هر يك از اين روشها از اثر ضربههاي روحي كه فرد در گذشته تجربه كرده است ميكاهند و بخش درگير را كه مانع ميشود فرد كارهايش را به درستي انجام دهد، شناسايي ميكنند. اين روشها برخلاف روشهاي ديگر درمان كه به آثار و نشانههاي ترس ميپردازند، با برطرف كردن علت و ريشه ترس به سرعت موجب آرامش ميشوند.
نشانه تغيير
جنبه مثبت ترس اينست كه نشاندهنده تغيير است. براي نمونه اگر كسي اسلحهاي به سمت ما نشانه رفته بود، آرزو ميكرديم اي كاش در وسط كار شرايط تغيير ميكرد. بنابراين خودمان سعي ميكنيم براي تغيير شرايط چارهجويي كنيم. همچنين هنگاميكه پدر يا مادري كودك خود را در معرض خطر ميبيند، آنچنان شهامت و قدرتي مييابد كه تا آن لحظه از وجود آن خبر نداشته است. اين مسئله در مورد ترسهاي روزمره همه ما نيز صادق است. اجازه دهيد ترس براي شما نشانه تغيير يا حركت به سمت و سوي تازهاي گردد. شايد براي مقابله با ترس لازم است درباره شخص، مكان يا شياي كه موجب ترس ميشود دانش بيشتري كسب كنيم. مهمتر از آن اينكه بايد عشق ورزيد. بايد به همه كس و همه چيز عشق ورزيد. عشق قويترين احساس است. هرجا عشق باشد ترس از بين ميرود.
ما از ترس تواناتريم
به عقيده من دليل اصلي ترس اينست كه ما جايگاه خود را در برابر خدا و اين جهان پهناور فراموش كردهايم. وقتي ايمان نباشد ترس پديد ميآيد. همچنين باور نداشتن قابليتهاي دروني موجب پيدايش ترس و ترديد ميشود. مسلماً زندگي همواره بر وفق مراد ما پيش نميرود. همواره افرادي پيدا ميشوند كه نظرشان درباره ما منفي است. اينها افرادي هستند كه به جاي ديدن نقاط ضعف خودشان، نقاط ضعف ديگران را ميبينند. در برابر اين افراد قدرت خود را از دست ندهيد.
هيچ يك از ما انسانهاي معمولي نيستيم. همه ما موجوداتي الهي و خارقالعاده هستيم. همه درون خود قدرتي داريم كه بايد آن را بشناسيم و به آن يقين داشته باشيم. من گاهي اوقات هنگام ترس به خودم ميگويم : «ترس! تو در وجود من جايي نداري، برو». بعد با گفتن همين چند كلمه گويي نوري در وجود من روشن ميشود كه با آن چراي ترس را در مييابم. ترسي بيهوده.
نويسنده : Wambui Bahati
مترجم : فرناز صفدري